✍ بهره بردن نوزاد از مجالس ذکر سیدالشهدا علیهالسلام
🔹خوب است قنداقۀ نوزادان را تا چند ماهگی در مجالس علم و محافل ذكر و حسينيّه و محالّ عزاداری كه نام حضرت سيّدالشّهداء برده میشود ببرند؛ چرا كه نفس طفل همچون مغناطيس است و علوم و اوراد و اذكار و قُدّوسيّت روح امام حسين را جذب میكند. طفل گرچه زبان ندارد ولی ادراک میكند، و روحش در دوران كودكی اگر در محلّ يا در محالّ معصيت برده شود، آن جرم و گناه او را آلوده میكند؛ و اگر در محلّ و يا محالّ ذكر و عبادت و علم برده شود، آن پاكی و صفا را به خود میگيرد. شما اطفال خود را در كنار اطاق روضهخوانی يا اطاق ذكری كه داريد قرار بدهيد! علماء سابق اينطور عمل مینمودند. زيرا آثاری را كه طفل در اين زمان به خود اخذ مینمايد تا آخر عمر در او ثابت میماند و جزو غرائز و صفات فطری وی میگردد. چرا كه نفس بچّه در اين زمان، قابليّت محضه است؛ گرچه اين معنیِ مهمّ و اين سرّ خطير را عامّۀ مردم ادراک نكنند.
▪️مرحوم سید هاشم حداد رحمة الله علیه
موضوع: "محرم الحرام"
✍انتقام الهی ….
روی المجلسي رحمه الله عن أمالی الشیخ الطوسی عن الْمُفِید عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُبَیْدٍ عَنِ ابْنِ أَسْبَاطٍ عَنِ ابْنِ عَمِیرَةَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ قَالَ ،قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام:
لَمَّا كَانَ مِنْ أَمْرِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ مَا كَانَ ضَجَّتِ الْمَلَائِكَةُ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی وَ قَالَتْ: یَا رَبّ یُفْعَلُ هَذَا بِالْحُسَیْنِ صَفِیِّكَ وَ ابْنِ نَبِیِّكَ؟! قَالَ: فَأَقَامَ اللَّهُ لَهُمْ ظِلَّ الْقَائِمِ علیه السلام وَ قَالَ: بِهَذَا أَنْتَقِمُ لَهُ مِنْ ظَالِمِیهِ.
امام صادق علیه السّلام فرمودند:
▪️وقتی سیدالشهدا علیه السلام شهید شدند فرشتگان ضجه و ناله کرده و به خدا عرضه داشتند: پروردگارا! با حسین صفیّ تو و پسر پیامبرت چنین کاری می شود (و تو کاری نمی کنی)؟!
▪️اینجا بود که خدا سایه قائم اهل بیت علیهم السّلام (حضرت مهدی عجّل الله فرجه الشّریف) را نشانشان داد و فرمود:
با این (شخص) از ظالمانش انتقام خواهم گرفت.
📚 بحارالأنوار، ج ۴۵، ص ۲۲۰
✍روزی که سنگ، خون گریست:
▪️حجتالاسلام آقا تهرانی به نقل از شیخ هادی مروی که از خود مرحوم شیخ احمد پایانی شنیده بود، داستانی از مرحوم علامه طباطبایی در روز عاشورا نقل کرد که شرح آن به صورت زیر است:
▪️مرحوم پایانی میگفت: صبح عاشورایی بود و دلم خیلی گرفته بود، گفتم بروم حرم حضرت معصومه توسلی کنم و اشکی بریزم شاید دلم باز شود، به حرم رفتم و زیارت کردم اما هنوز سنگینی غمی را روی سینه خود حس میکردم.
▪️به طرف قبرستان ابوحسین (معروف به قبرستان قم نو که مرحوم رسول ترک و کربلایی کاظم در آن دفن هستند) رفتم. آن زمان همهاش قبر نبود.
▪️دیدم گوشه قبرستان پیرمردی ایستاده و مشغول کاری است، توجهم به او جلب شد به طرفش که رفتم دیدم مرحوم علامه طباطبایی است که سر و پای برهنه مشغول خواندن زیارت عاشورا است.
▪️برای اینکه مزاحم حال معنوی ایشان نشوم رفتم پشت سر ایشان و مشغول به همراهی شدم، تا اینکه ایشان زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام خواندند و نمازش را هم به جا آوردند.
▪️بعد از نماز رفتم جلو و اظهار ادب کردم، علامه فرمودند آشیخ احمد امروز چه روزی است؟
🔹گفتم: روز عاشورا است
▪️فرمودند:امروز چه خبر است؟
🔹گفتم نمیدانم آقا
▪️فرمودند: امروز روزی است که زمین و آسمان بر حسین (علیه السلام) خون گریست، میخواهی ببینی؟
▪️فرمودند: این گونه گریه میکنند و دست برد و یک کلوخ برداشت و در دست فشرد. ناگهان دیدم خون از وسط کلوخ بیرون زد و از میان انگشتان علامه جاری شد
آخرین نظرات