#دلنوشته
شبی که موشکها رفتند!
آن شب که موشکها با صدایی مَهیب از جا کنده شدند و سمت دیار کُفر رفتند، خیلیهامان با صدای زوزههایشان از خواب پریدیم و گیج و منگ به دنبال منبع صدا گشتیم! و پریدیم تو کوچه های روستا
نفسهایمان به شماره افتاد؛ با خود گفتیم: نکند سقفی فرو ریخت! نکند دزدی از دیواری پرید! نکند جایی منفجر شد! نکنه اسرائیل حمله کرد
اما وقتی خبر پرواز موشکهای عماد را شنیدیم و خیالمان از خودیبودن آنها راحت شد، استرسمان جایش را به غروری شیرین داد و همه شروع کردیم به فیلم گرفتن از شاهکارهای بچه های هوا فضا سپاه …
غروری که خون هزاران شهید برایمان به ارمغان آورد؛ غروری که شببیداری و تلاش هزاران دانشمندِ در سنگر علم، برایمان آورد؛ غروری که دانایی و ذکاوت پدری دلسوز و باتدبیر برایمان آورد!
صبح فردا دیدیم مثل هر روز همه چیز آرام و سر جایش است. رفتن کشاورزان عزیز به سمت پمپاژ و باغات روستامون و صدای کار کردن تیلر و تراکتور ها؛ماشین نیسان پر از سبد های فلفل دلمهای که از گلخانه های روستا روانه بازارصادرات بودن. صدای بچههای شاد که سمت مدرسه راهیاند؛ صدای قهقهه جوانان روستا درب مغازه های دم سه راه که با شوخی و خنده ماجرای پرتاب های موشک دیشب را تعریف می کردند
چقدر طعم شیرین امنیت به دلمان نشست؛ نه از خرابی خبری بود و نه از آوارگی؛ نه از شهید کفن کردهای، نه از شیون زنی خانهخراب و نه از کاسهی چه کنم!
همهجا خبر فتح و پیروزی بود. ایران با همهی تحریمها، اولین و قدرتمندترین کشور جهان شده است و کسی توان چپ نگاهکردن به مردمش را ندارد! که توانست از 10 لایه پیشرفته ترین پدافند هوایی دشمن موشک های خود را از سرزمین دلیران ایران به فاصله 1400کیلومتر به پایگاه هوایی نواتیم اسرائیل امنیتی ترین پایگاه جهان سرازیر کند
اکنون نمکنشناسی است اگر باز هم روزی صد بار حرف از گرانی بزنیم و یک بار شُکر امنیت و اقتدار نکنیم…
آخرین نظرات